رویدادهایی که در زندگی به وقوع می پیوندند بسی اندک تر از آنند که می گوئیم .رویداد آنگاه به وقوع می پیوندد که زندگی به زندگی ما باز می آید،به سان رودخانه ای که به یکباره طغیان می کند و به دهکده ای سرازیر می شود تا با ابهت ترین بناها را به مانند پر کاهی از زمین بر کند
رویدادی که در زندگی به وقوع می پیوندد، به سان خانه ای ست با سه در مجزا -مردن و دل دادن و زادن.تنها آنگاه می توانیم به این خانه در آییم که همزمان و درآن واحد از هر سه در بگذریم. این کار محال است و با این همه انجام می پذیرد
داستانی حقیقی را در روزنامه و سپس در کتاب فریبنده یک روانکاو خواندم.داستان مردی و کودکی و دوچرخه ای. مرد شغلی دارد.زنی نیز دارد که در انتظار به دنیا آمدن فرزندی از اوست. آنگاه که کودک زاده می شود، مرد را بر سر کارش می خوانند.او دوچرخه خود را بر می دارد، به زایشگاه می رود، بی آنکه از سرعت خود بکاهد، از برابر زایشگاه می گذرد و ساعتها و ساعتها راهش را ادامه می دهد.به خانه خود باز نمی گردد و فردا و روزهای بعد بر سرکارش نمی رود.چند ماه بعد او را در کشوری دیگر باز می یابند، در حالی که قادر نیست بگوید چه کرده است و دلیل کارش چه بوده است. از دیدگاه روانکاو،رویدادی که به وقوع پیوسته فرار دوچرخه سوار است . از دیدگاه من، رویدادی که به وقوع پیوسته این نیست که مردکی بی مایه خانواده خویش را ترک کرده،رویداد، تولد کودک است .فرار از بر ابر رویداد، گریز سوار بر چرخهای آجدار ، خش خش سریع فرار در تاریکی، خصلت انسانی است.در اینجا این خصلت دیده می شود .فقط همین
این دوچرخه سوار را که قلب او به سان قلب اسبی دیوانه ساعتها و ساعتها در جاده تاریکی می تپد ، می شناسم . او را از وسوسه گریختن از برابر آنچه فرا می رسد می شناسم، از این وسوسه که چنان کند تا آنچه فرا می رسد، دیگر محلی برای فرا رسیدن نداشته باشد.
آنچه فرا می رسد همواره نام واحدی دارد.آنچه فرا می رسد عشق است.تولد، مرگ،بهار،زخم،سخن
راست،جمله اینها عشق است .عشق یگانه رویداد شایسته این نام است.
کریستین بوبن
از مقدمه کتاب فرسودگی
ترجمه پیروز سیار
1 comment:
"آنچه فرا می رسد همواره نام واحدی دارد.آنچه فرا می رسد عشق است.تولد، مرگ،بهار،زخم،سخن راست،جمله اینها عشق است"
خیلی این رو دوست دارم.
ببخش می خوام یک کم علمی بازی در بیارم:)
In psychology this is called Fugue, which is a reaction to an emotional crisis and there is a sudden unexpected travel, the person can't recall one's past, and there is a confusion of identify or new identity. In another form amnesia may happen, or even multiple personality disorder(where there are two or more distinctive identities present, which are unaware of the other one)...But these defense mechanisms that we use unconciously are amazing, Bobin is right,it's when confronting love with its different faces;death, birth, a true word....
Post a Comment