Tuesday, June 19, 2007

Who's got blue eyes?

- Who's studying biology? Elena
- Who likes to drink coffee? David
- Who's afraid of the dark? Siamak
- Whose mother is a teacher? Iva
- Who's got blue eyes? ___

Who's got blue eyes? [Kenellä on siniset silmät?]
There I was, wandering around in the Finnish class, asking people questions in Finnish(!), trying to fill out my list. Have you ever been in one of these language courses? One typical exercise in such courses is they give everybody a list of questions, and 15 minutes time. You should go and make conversations with each other to figure out the answer to each question.

"Hey, do you know who plays ice-hockey?"
"Peter. Whose shirt is green? ah... at least nobody in this room"
"You have any other question left?... Who's got blue eyes?" she said, staring at me cheerfully.
"I don't know. Let's ask somebody else..."

Only later I realized why she looked grumpy afterwards. The teacher was going through each question:
"Whose mother is a teacher? Iva and Tim.
Who has got blue eyes? Yes. Anja.
..."

Wednesday, June 13, 2007

سقط جنین:چند نکته از یک خبر

خبر: واتیکان کمک مالیش به عفو بین الملل را به خاطر آنچه که حمایت این گروه از سقط جنین می خواند قطع کرده است و از بقیه کاتولیکهای جهان هم خواسته که همین کار را بکنند
نماینده عفو بین الملل گفته که تنها در شرایطی که تجاوز یا حاملگی از بستگان خونی صورت گرفته باشد یا سلامت مادر در خطر باشد از این کار حمایت می کنند
واتیکان اما این عمل را در هر شرایطی قتل "یک انسان بی گناه" می داند
ونماینده عفو بین الملل در پاسخ از حق زنان بر بدن و امور تولید مثلی خود و... می گه
جدای اینکه احتمالا تعریف موجود زنده دارای روح از دید کاتولیکها با تعریف علمیش فرق می کند یک نکته جالب در این خبر هست؛ آماری که داده شده اینه که سالانه چهل و پنج ملیون حاملگی ناخواسته در جهان با سقط جنین پایان داده می شه، که از این تعداد 70 هزار مادر به خاطر شرایط غیر بهداشتی و نادرست انجام این کار می میرند.
واقعیت اینه که این اتفاق داره می افته، اون هم تو این ابعاد وسیع، چه ممنوع باشه، چه نه. اگر دست کم شرایط درست انجامش برای آن مادرها وجود داشته باشه و قوانین بررسی شده تری پذیرفته شده باشه (مثل اینکه تا چند هفتگی حاملگی و در کدام موارد و شرایط...) آن عدد هفتاد هزار خیلی کمتر خواهد شد.
این مثالم از خیلی جهتها درست نیست، اما مدتها سعی کردند با اعتیاد مبارزه کنند و اگر یادتون باشه فروش سرنگ و سوزن هم در داروخانه ها ممنوع بود، اما مشکل این بود که معتادین از سرنگ مشترک استفاده می کردند، و هزار و یک مرض در جامعه رشد می کرد، بعد دیدند پس بهتره در زندانها مثلا سرنگ و سوزن بدهند، و در داروخانه ها بفروشند و...تا دست کم قسمت ایدز و هپاتیت و...را کمی حل کنند. (منظورم این نیست که سقط جنین عین اعتیاد تزریقی می مونه ها!!!) اما واقعا چرا نباید یک کم واقع بینانه تر به قضایا نگاه کنیم؟

Monday, June 11, 2007

آدمهاي مشهور

داستان كوتاه آدمهاي مشهور
نوشته اورهان پاموك - نويسنده ترك و برنده نوبل ادبيات
ترجمه مژده دقيقي
برگرفته از سايت ديباچه
http://www.dibache.com/text.asp?cat=3&id=128

داستاني خواندني، بسيار قوي و زيبا و در حين حال ساده . خواندنش لذت ناب است