Friday, November 10, 2006

نقد داستان گربه در باران by Niloofar

همینگوی پدر داستان نویسی معاصر است. و تخصصش داستان کوتاه . گرچه پیش از او هم داستان ها کوتاه بسیار خوبی نوشته شده است و پس از او هم ولی خصوصیت دنیای داستانی همینگ وی کاملا منحصر به فرد است.این نویسنده آمریکایی در جوانی به عنوان خبرنگار به اروپا می رود و شاهد جنگ جهانی اول است. عده زیادی اعتقاد دارند خصوصیت داستانهای کوتاه همینگ وی به همین اصل خبرنگار بودن او باز می گردد. گفته اند رئیس روزنامه به همینگ وی جوان گفته بود وقایع را ساده و کوتاه و بدون هیچ اضافاتی بنویس. همینگ وی ظاهرا این اصل ر ا همواره به کار برده است. او در نامه ای به فالکنر می نویسد: بعضی نویسنده ها(در اینجا منظورش خود فالکنر است) فکر می کنند برای بیان مقصودشان باید حتما کلمات و اتفاقات عجیب و احساساتی بنویسند. گرچه هر دوی این نویسندگان هم عصر (همینگ وی و فالکنر) پایه گذار یکی از اصول آن روزهای ادبیات داستانی بوده اند : فاصله گرفتن نویسنده از اثر . مخصوصا از لحاظ احساسی. به همین دلیل است که در آثار همینگ وی همه چیز به سادگی و در کمال خونسردی روایت می شود وخبری از توصیفات احساساتی یا درگیری های شدید قلبی نیست.
داستان کوتاه گربه در باران یکی از مهم ترین داستانهای کوتاه جهان است .یکی از بهترین نمونه های تئوری کوه یخی همینگ وی
(تئوری ای که داستان را به یک کوه یخی تشبیه می کند که یک چهارم آن بیرون از آب است و بقیه زیر آب است )
خواننده اول بار با خواندن داستان جذب می شود. مطمئنا با یک بار خواندن داستان ما هیچ راهی به سه چهارم زیر آب نمیابیم ولی کاملا کنجکاو می شویم و پیش خودمان می گوییم خب؟ منظور چی بود؟ و این خصوصیت اصلی یک داستان کوتاه است. تو را کاملا گیر می اندازد .لایه روی داستان به قدری با دقت و خاص انتخاب و نوشته شده است که لایه های زیرین کاملا مخفی ولی در عین حال قابل دسترسی است . لذت خواندن داستان کوتاه هم همین کشف لایه های زیرین است. باید به خاطر داشته باشیم در داستان کوتاه مخصوصا اگر نویسنده اش همینگ وی باشد هیچ چیز اضافه یا کم نیست. همه راههای ورود خواننده به لایه های زیرین داستان باز است و لذت خواندن داستان همین کشف راهها و دیدن این لایه هاست
داستان با توصیف منظره میدانی در ایتالیا آغاز می شود. توصیفی بسیار دقیق و با جزئیات وجود مجسمه جنگ به خواننده می فهماند چندی است که جنگ تمام شده است. وجود یک زن و شوهر آمریکایی در فصلی کاملا غیر توریستی در هتلی در ایتالیا اصولا به چه دلیلی می تواند باشد؟ مرد جوان است. چقدر احتمال می دهید یک سرباز آمریکایی در ایتالیا بوده باشد؟ (توجه کنید همینگ وی خودش سالهای زیادی از جنگ جهانی اول را در ایتالیا گذرانده است) مرد روی تخت نشسته و کتاب می خواند. زن باران را نگاه می کند و بعد گربه ای را که زیر باران درحال خیس شدن است. زن به یک باره و بی هیچ دلیلی دلش برای گربه می سوزد .مرد با وجودی که کاملا مهربان است ولی بی اعتنا کتاب می خواند. توجه به جزئیات در داستان کوتاه بسیار مهم است. مرد روزنامه نمی خواند بلکه کتاب می خواند. به نظر شما پس از پایان جنگ سربازی که دوباره برگشته به منطقه ای که درآن جنگیده است احتمالا چه کتابی می خواند؟ فکرش در کجاست؟ زن به دنبال گربه پاتین می رود از رفتار محترمانه مرد هتلدار لذت می برد گربه را پیدا نمی کند . دوباره به اتاق بر می گردد و با حرفهای بی سر و ته سعی می کند توجه مرد را به خود جلب کند مرد همچنان به اعتناست. هتلدار گربه ای را برای زن به اتاق می فرستد. اولین سوالی که به ذهن خواننده می رسد این است که زن چرا گربه می خواهد؟ آیا واقعا دلش برای گربه درباران سوخته ؟ اگر بار دیگر داستان را بخوانیم می بینیم این طور نیست. عده ای در توصیف گربه می گویند زن دلش توجه مرد را می خواهد و عده ای هم می گویند بچه می خواهد. بچه ای که می تواند مثل گربه آن را نوازش کند. به گونه ای زن به دنبال حس مادرانه است ولی حقیقت این است که از نظر همینگ وی زن تنها و تنها یک چیز می خواهد: یک رابطه عاشقانه جنسی. اگر هنوز مطمئن نیستید بار دیگر داستان را بخوانید. هیچ دیالوگی در کلام زن وجود ندارد که مستقیم به این مسئله اشاره کند ولی همه دیالوگها و وقایع نشان دهنده این مسئله است. چرا زن با دیدن رفتار محترمانه مرد هتلدار لذت می برد؟ چون بر خلاف شوهر این مرد هتلداراست که به زن بودن زن توجه نشان می دهد. زنی با موهای کوتاه پسرانه که از دید شوهر خیلی هم خوب است. گربه کاملا نشان از میل جنسی زن است. مرد کاملا از نیاز همسرش دور است . مرد در جنگ و کتابی بسیار جدی سیر می کند و زن در تب زن بودن می سوزد. همینگ وی بدون اینکه هیچ اشاره ای بکند در گربه در باران یک روانشاسی کامل از زن و از روابط زناشویی ارائه می کند. حیرت انگیز تر این است که این روانشناسی کاملا مربوط به انسان است وبه فرهنگ خاصی تعلق ندارد. همه زنان در دنیا میل جنسی خود را در درونشان خفه می کنند . می گویند زنها هزار حرف می زنند که یک حرف را نزنند . و همینگ وی چقدر دلنشین این را نشان داده است. اگر باز داستان را بخوانید متوجه می شوید نویسنده چند باز زن را دختر خطاب می کند چند بار همسر آمریکایی و چندیدن بار هم زن. همه این الفاظ کاملا هوشمندانه در داستان به کار رفته است و نشان دهنده عمق احساسات زن است. داستان با طنز نویسنده پایان می گیرد. اگر مرد نیاز زن را به گربه نمی بیند همواره مردان دیگری هستند که کاملا این نیاز را می بینند .
در ادامه ذکر این توضیح بد نیست که من این نقد را درباره این داستان از مجموعه چند مقاله درسی درباب داستان نویسی اینجا خلاصه کرده ام. خوبی ادبیات همواره این است که خواننده کاملا می توانند یک داستان را هرجور که بیشتر احساس رضایت می کند تفسیر کند. مسئله تنها این است که بدانیم نویسنده های حرفه ای همواره راههای زیادی در داستان برای ما باز می گذارند که به لایه های زیرین داستان برسیم. ولی این انتخاب ماست که در کدام لایه داستان بمانیم. معمولا لذت کشف لایه ها است که خواندن داستان را لذت بخش می کند.

4 comments:

LT said...

ajab naghdi bood! mahshar bood. man ke nafasam band oomad. in moghe'-haa ast ke fekr mikonam hich chizi tooye donyaa behtar az ye daastaan khoob nist.

merci Niloofar, ham az mo'arefi daastaan, va ham az naghd.

Anonymous said...

kheili naghdet khoob bood, lezate khandane dastan ro vasam chandin barabar kard, va rastesh yadam andakht ke tazegiha kheili tondtar az gozashte az rooye mataleb migozaram va vaghte kamtari vase dargir shodan bahashoon mizaram, be bahane inke saram sholooghe!!Merci:)

Jackal said...

Niloofar jan, mishe ye meghdari ham raje' be faseleh gereftan nevisandeh az asar baramoun benvisi. khial mikonam mozou'e jalebi bashe baraye bahs!

Niloofar said...

Bebakhshid Jackal! man ino taaze didam! hatman in kaar ro mikonam!