پنجشنبه ها ، مدرسه سر ساعت دوازده تعطیل می شود و رفت تا شنبه صبح ،شنبه گه، بعد الظهر های پنجشنبه با تمام بعدالظهر های دیگر فرق دارد، روشن و نقره ای است و بوی اتفاقهای خوب و دقیقه های خوشبخت را می دهد، نرم و گرم و خواب آور است، مثل نشستن زیر کرسی مادربزرگ یا لم دادن به سینه های مهربان مادر
روزهای هفته هر کدام شکل و رنگ و بوی خودشان را دارند، شنبه بدترکیب و تلخ و موذی است و شبیه به دختر ترشیده توبا خانم :دراز ،لاغر ، با چشمهای ربز بدجنس .یکشنبه ساده و خراست و برای خودش،الکی،آن وسط می چرخد. دوشنبه شکل آقای حشمت الممالک است: متین ، موقر، با کت و شلورا خاکستری و عصا.سه شنبه خجالتی و آرام است و رنگش سبز روشن یا زرد لیمویی است.چهارشنبه خل است. چاق و چله و بگو بخند است.بوی عدس پلوی خوش مزه حسن آقا را می دهد. پنجشنبه بهشت است و جمعه دو قسمت دارد: صبح تا ظهرش زنده و پرجنب و جوش است ، مثل پدر پر از کار و ورزش و پول و سلامتی. روبه غروب ، سنگین و دلگیر می شود، پر از دلهره های پراکنده و غصه های بی دلیل و یک جور احساس گناه و دل درد از پرخوری ظهر (چلو کباب تا خرخره) و نوشتن مشقهای لعنتی و گوش دادن به دلی دلی غم انگیز آوازی که از رادیو پخش می شود، و دقیقه شماری برای برگشتن مادر از مهمانی و همه جا قهوه ای تیره، حتی آسمان و درختهای هوا
قسمتی از مقدمه داستان خانه مادربزرگ نوشته گلی ترقی
تهیه کننده مطلب: نیلوفر
تهیه کننده مطلب: نیلوفر
6 comments:
boring and ترشیده
Very nice.
A comment to anonymous: Have the guts to introduce yourself before leaving such a sarcastic comment.
Yours truely
Hey! dont be mad! there is nothing like literature that you can feel the freedom in it! you are totaly free to read some thing or not and totally free to like it or hate it ! this is the magic of Art and it is amazing!it is just like nothing else in life :)
good to hear that from Niloofar.:-)
Good to hear from you Siamak, been a long long time. How are you doing? I'll get your contact info from Leili...
Post a Comment